سیزده به در
سیزْدَهْبهدَر، روز مقابله با نحسیِ سیزدهمین روز سال. مردم در این روز از خانههایشان بیرون میروند و راهی دشت و صحرا میگردند و با جشن و پایکوبی و انواع بازیها و سرگرمیها، همراه با پارهای از رفتارها و اعمال اعتقادی، بهاصطلاح نحسی سیزده را «بهدر» میکنند.
مردم راور کرمان روز سیزده فروردین را «سیزدهگَردی» مینامند (کرباسی، 1 / 140). اهالی اَفتر دماوند این روز را به گویش محلی «سیزّهبهدر» (همایون، 8)، و مردم خوانسار و همچنین کومله در شرق گیلان به آن «سینزدهبهدر» میگویند (امیری، 19؛ شهاب، 36). اهالی خرمآباد و لرهای لرستان سیزده فروردین را سیزدهبهدر غریبهها میدانند (حنیف، 134) و خودشان روز 14 فروردین به صحرا میروند. در گناباد خراسان، برخی گردش روز سیزده را که تقریباً اجباری است، «بیبی گَردی» مینامند (باستانی، 308). مردم ابیانه روز سیزده نوروز را در اصطلاح محلی، «سزعَید» میگویند (نظری، 605).
فرهوشی نوشته است: هریک از روزهای ماه در ایران کهن نامی ویژه داشت و هر روزی متعلق به ایزد یا فرشتهای بود. روز سیزدهم هر ماه متعلق به ایزد تیر یا تیشتر (ایزد باران) بود و روز سیزدهم سال نو، روز طلب باران برای کِشتهای نو به شمار میآمد. ایزد باران همواره با دیو خشکی در نبرد بود و اگر پیروز میشد، چشمهها میجوشیدند و باران فرومیریخت. مردم در روز سیزدهم فروردین به دشت و صحرا میرفتند و برای پیروزی فرشتۀ باران قربانی میکردند و گوسفند بریان مینمودند (ص 70-71).
باور به پایان جهان در هزارۀ سیزدهم که در اساطیر ایرانی به آن اشاره شده است، نیز میتواند موجب تعمیق باور به این نحسی شده باشد (همو، 74، 77؛ یاحقی، 265). فرهوشی به استناد عهد عتیـق (خروج، 12: 1-51) نوشتـه است: در روز سیـزدهم سال نـو ستارهای دنبالهدار در فضای زمین درخشیدن گرفت و در ایران نیز دیده شد و بر اثر برخورد آن با زمین آتشفشانهای خاموش فعال شدند و زمینلرزههای سهمگینی رخ داد که تمامی این حوادث سبب پیدایش این باور شد که هر چندهزار سال یک بار، در سیزدهمین روز سال نو، بلایی نازل خواهد شد و جهان را تغییر خواهد داد. پس، مردم در این روز خانهها را رها میکردند و زیر سقف نمیماندند تا اگر بلایی فرود آمد، آسیب کمتری ببینند. بهاینترتیب، بهتدریج روز سیزدهم ماه و سپس عدد 13 رنگ نحسی به خود گرفت (ص 76). برخی نیز معتقدند در مراسم سیزده نوروز در ایران باستان، ردپایی از نحسبودن 13 دیده نمیشود و ایرانیان در این روز مراسمی دینی برگزار میکردهاند (نک : بهروزی، 34). با بررسی آثار کهن فارسی نیز مطلبی درخصوص نحسی 13 یافت نمیشود (نک : بیرونی، 305-306).
در کتابهای ادبی و تاریخی کهن چون الآثار الباقیة، التفهیم، تاریخ بیهقی، مروج الذهب، تجارب الامم و زین الاخبار از «سیزدهبهدر» اثری نمییابیم. در روایات اساطیری ایران نیز از منشأ جشن سیزده فروردین و رسم بیرونرفتن از خانه و به دشت و صحرا رفتن ذکری به میان نیامده است (بلوکباشی، 115). مهرداد بهار به برگزاری مراسم سیزدهبهدر و ردپای آن در زمان صفویان اشاره میکند (ص 342).
تقریباً در همهجای ایران به نحسی عدد 13 و روز سیزدهبهدر باور دارند؛ برای نمونه، مردم خراسان در شمال و شرق، و مینابیها در جنوب ایران، به نحسی 13 باور دارند (شکورزاده، 89؛ سعیدی، 179). مردم طایفۀ ارشلو از ایل بچاقچی در منطقۀ کرمان، سیزده فروردین را روزی نحس میدانند و رسم دارند که صبح این روز، برای بیاثرکردن نحسی آن، مقداری آتش در پشت پلاسها (سیاهچادرها)ی خود روشن کنند (بهنیا، 145). تهرانیها در اواخر دورۀ قاجار و اوایل دورۀ پهلوی نیز بر این باور بودند برای آنکه سرور و شادی 12 روز نخست با نحسی روز سیزدهم مخلوط نشود، نباید سیزده را به خانه راه داد و باید مراسم مربوط به آن را هرچه دورتر از خانه یا در خارج از دروازۀ شهر برگزار کرد (شهری، 4 / 127). پولاک نیز در سفرنامۀ خود اشاره دارد که در روز سیزده نوروز در ایران گویی همۀ خانهها در معرض خطر است و مردم بهطور گستردهای از شهر خارج میشوند (ص 388).
در برخی از شهرها چون دارابکلای ساری مرسوم است که در این روز 13 نوع تنقلات بخورند و در سنگسر غذایی با 13 مادۀ خوراکی به نام «سیزهچی» پخته میشود (روحالامینی، 164).
زنان در مراسم روز سیزدهبهدر نقشی فعال دارند. در بسیاری از مناطق، فال سیزدهبهدر مختص زنان است. در سنگسر، زنان آش مخصوصی برای این روز میپزند؛ در میان ارامنۀ فریدن اصفهان، تازهعروسان با لباس عروسی در مراسم حاضر میشوند؛ در تبرستان و مازندران، پسرانِ جوان در این روز به نامزدها و دلدادههای خود هدیه میدهند (مرادی، 147، 148). آزادیهای غیرمتعارف زنان در این روز در برخی از نواحی، شاید ارتباطی با مراسم ایزدبانوانی چون اناهیتا داشته، و شاید هم سیزده نوروز عید مختص «ناهیدبانو» بوده است (باستانی، 312). در زمان صفویان، زنان اصفهان در روز سیزدهم فروردین بدون روبند و چادر به خیابان میآمدند که مهرداد بهار آن را باقیماندهای از رسم اُرجی (همبستری گروهی) دانسته است (ص 342). در آبادی بیمرغ گناباد، از روز نهم تا روز سیزدهم فروردین، زنان دستهدسته از خانه خارج میشوند و در صحراهای اطراف روستا به بازی، ورزش و سوارکاری میپردازند و بیشتر روز را خارج از خانه به سر میبرند و مردان نباید به آنها نزدیک شوند، وگرنه به دست زنان تنبیه میشوند (نک : ه د، زنشاهی).
در مراسم سیزدهبهدر، اشعاری (نک : دنبالۀ مقاله) مرتبط با مسائل زنانه چون شوهرکردن و بچهدارشدن خوانده میشود. این اشعار در سراسر ایران گسترده است و با لهجههای محلی گوناگون خوانده میشوند. در برابر این اشعار، ابیاتی برای برآوردهشدن حاجات ویژۀ مردان دیده نمیشود.
زردشتیان نیز به این روز سیزدهبهدر میگویند و آن را در دشتها، کنار رودها یا باغها میگذرانند (وفاداری، 18). برای زردشتیان، سیزدهبهدر آخرین مراسم نوروزی نیست، بلکه آنها نوزدهم فروردین یعنی جشن فروردگان یا بدرقۀ فَروَهَرها را آخرین مراسم نوروزی میدانند (نمیرانیان، 683).
یکی از رسوم سیزدهبهدر در روستای حسنلَنگی بندرعباس، با شتر به سیزدهبهدر رفتن بود؛ مردم از صبح روزِ سیزده شترهای نر را زینت میبستند، منگولههایی از ابریشم هفترنگ به نام «گُلِ گُلوم پَنگ» به شتر میآویختند و زنگ به گردنش میبستند و زنها و بچهها بر آن سوار میشدند (هنری، 77- 78).
در روز سیزدهم فروردین، اهالی کوملۀ گیلان و شهرها و روستاهای نزدیک، به کوه و دشت و بهویژه، به کنار رودخانۀ «سینزدهبهدر لات» شلمانرود میروند؛ برخی از آنها با قایق به سمت شرقی رودخانه میروند و در دشت وسیع و سرسبز آنجا غذا میخورند (شهاب، 36، 37، 39).
در برخی از شهرستانها، به دنبال برگزاری رسومی کهن مثل میر نوروزی (ه م)، مراسمی ویژه هم در روز سیزدهم اجرا میگردد؛ برای نمونه، در اسفراین خراسان، مردم ده هدایایی به خان سیزدهروز یا میر نوروزی، معاونان و فراشهای او میدهند و بعدازظهر همان روز، جوانهای نیرومند ده، خان سیزدهروز را میگیرند و در آب میافکنند و این کار را تضمینکنندۀ پرآبی و پربرکتشدن سال آتی میدانند (بلوکباشی، 120-121).
در خور، مردم پس از بازگشت از صحرا در روز سیزدهم، به نخلستان غربی خور میروند و در محلی به نام «سَرِ آب کَلاگو»، دختران و زنان جوان بالای تپهای شنی میروند و از آنجا به پایین میغلتند، یا مینشینند و دختران دیگر پاهایشان را میگیرند و تا پایین تپه میکشند (هنری، 79).
در بیرجند، اگر کسی نتوانسته بود لباس نو برای روز عید آماده کند، بهسبب اینکه سیزده نوروز از روزهای بسیار مهم تلقی میشد، میکوشید تا آن روز رختی نو فراهم کند و در مراسم سیزدهبهدر بپوشد. مردم بیرجند سعی میکردند این روز را در باغهای شخصی یا متعلق به دوستان با شادی بگذرانند تا نحسی سیزده دامنگیرشان نشود؛ کسانیکه چنین امکاناتی نداشتند، پیش از ظهر به مزار «درهشیخان» یا «پایینشهر» میرفتند، زیارتی میکردند و پس از پخش نذری، به تپهها و دشتهای مجاور میرفتند و اگر ناهار همراه داشتند، در آنجا میخوردند و هرکس در حد توانایی خود تنقلات و شیرینی همراه میآورد؛ کشمانها (زمینهای کشاورزی اطراف ده) از پیر و جوان با لباسهای رنگارنگ پر میشد. از دیگر تفریحات روز سیزدهم بیرجندیها رفتن به میله (خارجشدن از شهر برای گردش دستهجمعی) بود. در بیرجند، در این روز، فقط عزاداران، بیماران و افرادی که توانایی خروج از خانه نداشتند، در منزل میماندند (رضایی، 456- 458).
در بروجرد نیز خانوادۀ عزادار در سیزده نوروز به گردش نمیرود، اما برای اینکه چنین خانوادههایی در خانه نمانند، همسایهها بهاصرار آنان را راضی میکنند تا این روز را با آنها بگذرانند و ناهار مهمان آنها باشند. آنها به احترام خانوادۀ عزادار، مراسم شادی برگزار نمیکنند؛ اگر خانوادۀ عزادار حاضر نشود از خانه خارج شود، همسایهها هم به صحرا نمیروند و به احترام آنها سیزده را روی پشتبام خانۀ خود بهدر میکنند و اینگونه، ضمن ادای احترام، نحسی سیزده را هم دور میکنند (کرزبر، 271). در ابیانه نیز جوانان روستا بهصورت گروهی با همراهبردن غذای خود، به دشتهای اطراف میروند و تا غروب به تفریح مشغول میشوند (نظری، 605).
مردم مناطق مختلف روزهایی دیگر از فروردین ــ بهجز روز سیزدهم نوروز ــ را در دشت و دمن میگذرانند: در استان کرمان، در نخستین شنبۀ سال نو (نک : ه د، شنبهبهدر)، مراسمی مشابه سیزده نوروز برگزار میشود (مرادی، 148). مردم بیرجند نیز به جز سیزدهبهدر، نخستین شنبه و چهارشنبۀ سال نو را نحس میدانستند و برای بیاثرکردن نحسی، در این روزها به گشتوگذار میپرداختند (رضایی، 455)؛ آنها معتقد بودند در این 3 روز باید از سمت دروازۀ جنوبی شهر به کشمان رفت و در صحرا پا بر سبزه نهاد و سپس از سوی دروازۀ شرقی شهر به خانه برگشت (شکورزاده، 90-91). مردم روستای پیرسواران ملایر نیز نخستین شنبۀ سال و سیزده نوروز را به دشت و صحرا میرفتند و در صورت بارانیبودن هوا، فقط چند قدم راه میرفتند و سپس سبزه گره میزدند (رسولی، 322). در خور، مردم افزونبر سیزده فروردین، 18 فروردین را نیز بیرون میروند و به گردش و پایکوبی میپردازند (هنری، 80).
در برخی از شهرها، 13 ماه صفر را نیز نحس میدانند و مراسمی برگزار میکنند که برخی از آداب آن بسیار شبیه به مراسم نوروز است؛ بهعنوان مثال، در روستای رویان شاهرود، مراسم آتش روشنکردن، پریدن از روی آتش، انداختن کوزۀ پرآب از پشتبام با نیت بختگشایی و پختن آشرشته در این روز دیده میشود و دختران دمبخت مقداری خاکستر از 13 کپۀ آتش برمیدارند و آن را در آب روان میریزند تا گره بختشان باز شود. شاگردان مکتبخانههای رویان شاهرود در روز 13 صفر مقداری خوراکی با خود به مکتب میبردند و ملا با آن خوراکیها غذا میپخت و باهم میخوردند؛ دانشآموزان نیز در آن روز درس نمیخواندند (شریعتزاده، 474).
در شیراز، مراسم سیزدهبهدر تعطیلبردار نیست و اگر این روز مصادف با ماه رمضان باشد، مراسم آن را در روز عید فطر برگزار میکنند (بهروزی، 38). در زمان حکومت قاجار نیز تلاقی سیزدهبهدر با ماه رمضان مانعی برای خروج مردم از خانه نبود و بااینکه سیزدهبهدر شکوه همیشگی را نداشت، ولی مزارها و گردشگاهها پر از جمعیت بود (سالور، 581).
در روستای بیارجمند شاهرود برای رفع نحسی روز سیزده، مردم از دوازدهم فروردین به دشت و صحرا میروند (شریعتزاده، 467)، یا برخی از خانوادهها بهسبب ترس از نحسی، روز سیزدهم فروردین را در خانه میمانند و روز چهاردهم به صحرا میروند (هنری، همانجا). اهالی ناحیههایی از سمنان، خوزستان و بختیاری نیز چنین رسمی دارند و آن روز را «چاردهبهدر» مینامند (مرادی، همانجا). مردم سروستان و روستای اَبَرسِج شاهرود روز چهاردهم را نیز چون سیزدهم برگزار میکنند. برخی از سروستانیها معتقدند «چاردهبهتو» یعنی روز چهاردهم را باید در خارج گذراند و پانزدهم شروع به کار کرد (همایونی، 409؛ شریعتزاده، همانجا).